2800::سفر تنهایی

ساخت وبلاگ
در یک تصمیم ناگهانی اومدم سفر

و الان داخل کلیسای سامِبا نشستم و این متن رو لایو دارم می نویسم.

بوی شمع های دست ساز تمام کلیسا را گرفته و من در هجوم افکارم غرقم و نمیدانم این تجمع از اندوه را چگونه به دوش بکشم

دیوارهای کلیسا را نگاه میکنم و همه جای دیوار مردگان را نشان میدهد و اینکه چگونه مسیح را به صلیب کشیدند ... مردمان زمین حتی به پیامبرلنشان رحم نکردند چه برسد به بندگان ...

من خیره به چشمان تنها مسیح زنده کلیسا میشوم و اندوه را میبینم و غم را میبینم و اشک های پشت پرده را حس میکنم 

که چقدر سخت بود برای نقاش آن زمان که چشم های پر رنج و ناامید را به تصویر بکشد

من به کلیسای سامرا آمده ام و این نمیدانم چند مین کلیسای این شهر است که دارم قدم میزنم ولی این کلیسا نور دارد و بوی مردمانش کمتر است ...

هوا مه گرفته و بارانی است و دو زن و یک نوجوان تنها میهمانان کلیسا هستند و من

و من

روی صندلی چوبی کلیسا، نیست نم گرفته از تگرگ صبح امروز نشسته ام 

و تمام فکر هایم را دوره میکنم .... شطرنج زندگی ام را دوباره می چینم و شاید

تضمینی بزرگ تر گرفتم .... 

 

۲۶۶۷::دوره...
ما را در سایت ۲۶۶۷::دوره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : light2shadow بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 3:42