امروز پنجشنبه است، نوزدهم دی ماه 98، من و مردم ایران مدت هاست در یک غم مزمن فرو رفته ایم.
امروز پنجشنبه است و امروز صبح یک اتوبوس در جاده واژگون شد و تعداد زیادی مصدوم شدن یا عمر خودشون رو از دست دادن.
امرور پنشنبه است، نوزدهم دی ماه، و دیروز، هواپیمایی که به سمت کیف و بعد کانادا از فرودگاه در تهران تیک اف کرده بود، بعد از دو دقیقه سقوط میکنه و چیزی جز بوی جنازه های سوخته دیده نمیشه، و پاسپورت دانشجویان نخبگان و تمامی افرادی که با چمدانی از امید و آغوشی پر از غم دوری از خانواده هایشان در آتش سوخت...
امروز پنجشنبه است و دو روز پیش ایران برای تصویر کردن یک انتقام سخت به پایگاه های نظامی آمریکا در بغداد با موشک های بالستیک حمله کرده و خرسنده از این حجم از پیشرفت برای انتقام.
امروز پنجشنبه است و سه روز پیش مردم کشورم، در یک عزای عمومی در کرمان برای بدقه ی یک سردار شهید، کشته شدند، زخمی شدند، مردند.
امروز پنجشنبه است و شش روز پیش سردار سلیمانی در یک حمله در عراق به شهادت رسیده و همه در شوک به سر می برند.
امروز پنجشنبه است و تمام این چند روز، تمام ثانیه ها، تمام لحظه ها را با دلی پر از آشوب شب کردیم و شب با نگاهی بهت زده به فردایی که چه خواهد شد سر بر بالش غم می گذاشتیم.
این پنجشنبه، سیاه ترین پنجشنبه ی سال باید نام گذاری شود، به یاد تمام رفتگانِ این یک هفته ی اخیر...
این بازی از هر جا که شروع شد، پایان خوشی نخواهد داشت ...
۲۶۶۷::دوره...برچسب : نویسنده : light2shadow بازدید : 153